داستان نقطه گذاری

داستان نقطه گذاری

مرد ثروتمندی بود که فرزندی نداشت. به پایان زندگیش رسیده بود، کاغذ و قلمی برداشت تا وصیت نامه خود را بنویسد:

«تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم نه برای برادر زاده ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران»

اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و آن را نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می شد؟

برادر زاده او تصمیم گرفت. آن را اینگونه تغییر دهد:

«تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادر زاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران».

خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطه گذاری کرد:

«تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم. نه برای برادر زاده ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران».

خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد  و آن را به روش خودش نقطه گذاری کرد:

«تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه. برای برادرزاده ام؟ هرگز. به خیاط. هیچ برای فقیران».

پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند:

«تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه. برای برادر زاده ام؟ هرگز. به خیاط؟ هیچ. برای فقیران».

نکته اخلاقی:

به واقع زندگی نیز این چنین است:

او نسخه ای از هستی و زندگی به ما می دهد که در آن هیچ نقطه و ویرگولی نیست و ما باید به روش خودمان آن را نقطه گذاری کنیم.

از زمان تولد تا مرگ تمام نقطه گذاری ها دست ماست.


نظرات 1 + ارسال نظر
kianooshe nazemi دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 15:47

به به استادبدری چه اثر قشنگی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.